اگر قسمت بیست و چهار میدنایتکست رو گوش داده باشید، حتماً یادتونه که استنلی کوبریک، کارگردان معروف سینما، قبل از اینکه وارد حیطه فیلمسازی بشه پنج سال برای مجله نیویورکی LOOK عکاسی میکرد. بین سالهای ۱۹۴۵ تا ۱۹۵۰. حالا گزیدهای از اون عکسها در نمایشگاهی در موزه شهر نیویورک نگهداری میشه و نبوغ کوبریک و هنرش پشت دوربین رو از زمانی نشون میده که هنوز آدمهای زیادی ازش باخبر نبودن. قراره بخشی از این عکسها رو با هم ببینیم.

اگر اکسترای دیگه کوبریک رو دیده باشید، میدونید خانمی که توی عکس بالایی هست توبا متز، همسر کوبریکه. عکس بالایی در واقع چیده شده و سوژهها توش ژست گرفتن، کاری که کوبریک بارها در دوران عکاسیاش انجام داد و از همون اول بهش علاقه داشت، و با چیدن المانها در عکس، چیزی که میخواست رو میساخت، درست کاری که یک کارگردان میکنه. عکس پایینی البته عکسی معمولیه و کوبریک اون رو ثبت کرده.

مجله look رویکرد پوپولیستی داشته، و به همین دلیل عکسهای کوبریک پر از سوژههای انسانی هستن، خصوصاً مردم عادی در زندگیهای عادیشون.

کوبریک در اون سالها نه تنها در دوربین دست گرفتن، تنظیم نور و کادر بستن استاد شد، بلکه کار به عنوان عکاس بهش اجازه داد به همهچیز متفاوت نگاه کنه، بیشتر و بیشتر ماهیت قصهگوی تصویر رو درک کنه و خیلی زود بفهمه از تصویری که به مخاطب ارائه میکنه چی میخواد.

تمی که زیاد توی عکسهای کوبریک دیده میشه، پیروی از سبک نوآر هالیووده. سبکی که خودش خیلی دوست داشت و توی فیلمهاش، بهخصوص فیلمهای اولش زیاد ازش پیروی کرده.

استنلی کوبریک در عکاسیش خیلی از آرتور فلیگ (که به اسم weegee هم معروفه) الهام گرفت. سال ۱۹۴۷ مجله کوبریک رو فرستاد تا از پشتصحنه فیلم naked city عکاسی کنه. فیلم از کتاب عکس ویجی (که اسم اون هم naked city بود) الهام گرفته بود. کوبریک اونجا با ویجی ملاقات کرد و بعدها برای فیلم دکتر استرنجلاو هم دعوتش کرد.

بجز naked city، کوبریک به پشتصحنههای دیگه هم رفت و بیشتر با سبک زندگی سلبریتیها و فضای کار نمایشی آشنا شد.
و حتی از فی امرسون که از هنرپیشههای معروف اون زمان بود عکاسی کرد.
و درنهایت با الهام از یکی از مجموعه عکسهای خودش به اسم prizefighter که یک روز از زندگی یک بوکسور رو به تصویر میکشید، وارد حیطه فیلمسازی شد.

ولی اثرات عکاسی روی فیلمسازی کوبریک محدود به تجربه اون پنج سال نبود. کوبریک تا پایان دوران فیلمسازیش برای فیلمها استوریبرد میساخت و همیشه دوربین عکاسی رو هم سر صحنهها میبرد. توی فیلمهای اولش برای پیدا کردن شات و فریم مناسب از دوربین عکاسیش استفاده میکرد و حتی بعدها هم استفاده از دوربین عکاسی رو برای پیدا کردن نور مناسب و دیزاین صحنه ادامه داد. نتیجهاش همچین شاتهای فوقالعادهای توی فیلمهاست.
