سلام. در اینجا توضیحات و تصاویر مربوط به اپیزود ۲۱، قسمت آخر سهگانه چارلی چاپلین رو مشاهده میکنید.

اولین فیلمی که چارلی در کمپانی خودش و دوستاش، یونایتد آرتیستس، ساخت «زنی از پاریس» یا A woman of Paris بود. فیلم زنی از پاریس اولین فیلم چارلی چاپلینه که خودش توش بازی نمیکنه. اول فیلم و روی پوستر فیلم هم (توی عکس مشخصه) برای جلوگیری از سوتفاهم، تو یه پاراگراف توضیح داده که خودش توی فیلم حضور نداره، و از این فیلم به عنوان «اولین تجربه جدی درام خودش» یاد کرده.

زنی در پاریس تبدیل شد به آخرین همکاری چارلی چاپلین با ادنا پورواینس. این دو نفر در مجموع با هم بیشتر از ۳۰ تا فیلم ساختن. چارلی میخواست در این فیلم موقعیتی برای ادنا بسازه که برای اولین بار نقش اصلی فیلم رو بازی کنه و در سایه بازی چارلی نباشه، اما متاسفانه به دلایل مختلفی، از جمله اعتیاد ادنا به الکل و بازی فوق العاده آدولف منژو، این اتفاق نیفتاد. آدولف منژو بعدها فیلم های خیلی مهمی مثل «راه های افتخار» و «وداع با اسلحه» بازی کرد.

در سالهای ممنوعیت الکل، بارهای زیرزمینی در آمریکا باز شد که مردم میرفتن اونجا و نوشیدنی های الکی مصرف میکردن. توی این بارها کارهای غیرقانونی دیگه ای هم انجام میشد، مثلا زنها توش سیگار میکشیدن یا روابط آزادانه تری با مردها داشتن. تحولی که این بارهای زیرزمینی در رفتار و پوشش زنها ایجاد کرد کم کم وارد سینمای اون دوران هم شد. یه فیلمی در سال ۱۹۲۰ اومد به اسم flapper که زنها توش اون شکلی بودن و اسم اون نوع استایل هم شد فلپر. این نسل زنها لباسهای کوتاه می پوشیدن، موهاشون رو مدل باب میزدن و موسیقی جز گوش میکردن که اون زمان کمی خارج از عرف بوده. گریم کاراکتر ادنا پورواینس هم در زنی در پاریس به همین مدله.
بعد از زنی از پاریس، نوبت فیلم بعدی چاپلین یعنی Gold rush رسید که چارلی برای نقش اول زن اون فیلم دنبال بازیگر بود که دوباره «لیتا گری» رو ملاقات کرد. لیتا قبلا در فیلم The kid و Idle class بازی کرده بود و این بار هم برای نقش تست داد و پذیرفته شد. رابطه ش هم با چارلی هم نزدیک و نزدیک تر شد تا این که در نوامبر ۱۹۲۴ با هم ازدواج کردن و صاحب دو تا پسر هم شدن. راجع به لیتا گری و ازدواجش با چارلی در توضیحات قسمت قبل عکس گذاشتیم که اینجا میتونید ببینید.

سکانس ابتدایی فیلم گلد راش توش ۲۵۰۰ تا سیاهی لشکر هست و در منطقه آلاسکا فیلم برداری شده. این سیاهی لشکرها هم در واقع کارگرهای روزمزدی بودن که به ازای حقوق یه روزشون حاضر شدن تو این سکانس حضور داشته باشن.



گفتیم که لیتا گری قرار بود بازیگر فیلم گلد راش باشه، اما چرا جورجیا هیل جاش رو گرفت؟ چون لیتا بعد ازدواج با چارلی خیلی زود حامله شد و مجبور شد نقش رو رها کنه.

طبق گفته جورجیا هیل با چارلی در زمان تولید فیلم رابطه عاطفی بینشون بوجود اومد که خودش رو در بوسه طولانی انتهای فیلم نشون داد و انگار اون بوسه بخشی از بازی بازیگران تو اون صحنه نبوده.
این سکانس رقص با نون ساده به نظر میاد، ولی اصلا این طور نیست. جانی دپ که خودش هم این رقص رو در فیلم «بنی و جون» اجرا کرده میگه: «این کار فقط حرکت دستها نیست، حرکت هماهنگ بدن و میمیکهای صورت و سره و شاید چندماه طول بکشه که فقط بتونید ادای این صحنه رو دربیارید»

در سال ۱۹۴۲ فیلم گلد راش دوباره اکران شد؛ این بار با موسیقی و صدای خود چاپلین به عنوان راوی.

بعد از فیلم gold rush و در جریان ساخت فیلم «سیرک» چارلی و لیتا از هم جدا میشن. یه طلاق خیلی وحشتناک و پرحاشیه که به شدت روی روند کاری چارلی تاثیر گذاشت و نزدیک بود ساخت فیلم سیرک کلا منتفی بشه، که خب خوشبختانه نشد.

بالاخره با وجود همه مشکلات فیلم سیرک هم ساخته شد. در این فیلم به کاراکتر ولگرد پیشنهاد میشه بیاد در یک سیرک نقش دلقک رو بازی کنه. ولگرد وقتی دلقک بود و سعی میکرد مردم رو بخندونه موفق نمیشد، اما وقتی ناخودآگاه این کارو میکرد همه بهش می خندیدن، درست شبیه خود چارلی.
بعد از اون نوبت به فیلم city lights یا روشنایی های شهر رسید که یکی از ماندگارترین فیلم های چاپلینه.


سیتی لایتز رو خود چارلی یه فیلم صامت میدونه اما اگر تکنیکی نگاه کنیم، این فیلم صامت نیست و مولفه های زیادی از سینمای ناطق مثل افکت های صوتی و موسیقی داره.

برای نقش دختر نابینا و گل فروش فیلم، چارلی از بازیگرهای زیادی تست گرفت، اما هیچ کدوم نظرش رو جلب نکردن، تا این که بالاخره یه روز لب ساحل با ویرجینیا چریل آشنا شد و ازش تست گرفت و راضی هم بود.

ویرجینیا چریل و چارلی با این که جلوی دوربین زوج فوق العاده این، اما در روند تولید فیلم با هم مشکلاتی داشتن، تا جایی که چارلی حتی ویرجینیا رو اخراج کرد و جورجیا هیل، بازیگر فیلم گلد راش رو به جاش آورد، اما در نهایت نتونستن با هم کار کنن، چون کاراکتر دختر نابینا با ویرجینیا تو ذهن چارلی شکل گرفته بود و نمیتونست کسی رو جایگزینش کنه.

این پسر روزنامه فروش که توی فیلم چارلی رو اذیت میکنه اسمش رابرت پریشه که تو کودکیش بازیگر بوده اما بعدتر سراغ تدوین و نویسندگی رفت و حتی برای فیلم body and soul به طور مشترک یک جایزه اسکار هم گرفته.

بعد از ساخت و اکران روشنایی های شهر در آمریکا، چارلی برای تور این فیلم به لندن سفر کرد و اونجا با شخصیت های بزرگ و معروفی دیدار کرد، مثل گاندی، هنری فورد و جرج برنارد شاو.



البته این تصویر مربوط به سال ۱۹۳۳ و به میزبانی برنارد شاوئه. از دیدار این دو در افتتاحیه فیلم سیتی لایتز در لندن در سال ۱۹۳۱ عکسی پیدا نکردم. توی عکس به ترتیب ازچپ چاپلین، جرج برنارد شاو (نویسنده و نمایشنامه نویس)، ماریون دیویس (بازیگر)، لوییس بی. مایر و کلارک گیبل.

بازدید از کارخانه فورد یکی از چیزهاییه که الهام بخش چاپلین برای ساختن شاهکارش «مدرن تایمز» شد

چارلی بعد از ساخت روشنایی های شهر، در یک مهمونی با پاولت گدارد ۲۱ ساله آشنا شد رابطه عاطفی ای رو با هم شروع کردن. رسانه ها هم زیاد بهشون میپرداختن و مدام شایعات ازدواج مخفیانه شون پخش میشد تا این که بالاخره در سال ۱۹۳۶ بعد از اکران مدرن تایمز (که پاولت گدارد هم توش بازی کرده بود) با هم ازدواج کردن.


تو این سکانس تعداد زیادی گوسفند سفید رو میبینیم و یه دونه گوسفند سیاه که خیلی مشخص نماد خود چاپلینه. بعد هم تصویر این گوسفندها محو میشه به تصویر آدم ها و نشون میده هیچ کدوم از این دو گروه اختیاری از خودشون ندارن.

نقدهای مثبت و منفی زیادی در مورد مدرن تایمز دیده میشد، مخصوصا این که فیلم زیادی سیاه ومنفی نگرانه ست اما امروزه این فیلم یک شاهکار حساب میشه و در کنار فیلم های gold rush و the kid سه تا فیلم چاپلین هستند که نمره ۱۰۰ رو دارن.

بعد از فیلم مدرن تایمزچارلی به نظرش اومد تو دنیای وحشی و بی رحمی زندگی میکنه و جایی که آدمهایی مثل هیتلر زندگی میکنند، جای ساختن کمدی رمانتیک نیست.

یه دوست کارگردانی داشت به اسم الکساندر کوردا که بهش گفت خیلی شبیه هیتلره (هست؟) و بعدا چارلی رفت تحقیق کرد دید زندگی هاشون هم شبیه هم بوده، جفتشون جثه کوچیکی دارن و حتی تو یه هفته به دنیا اومدن، اینجا بود که ایده فیلم «دیکتاتور بزرگ» به ذهنش رسید.

توی فیلم چارلی نقش دو نفر رو بازی میکنه، یک آرایشگر یهودی که همون ولگرد همیشگیه و پارودی کاراکتر هیتلر که همون دیکتاتور بزرگه.

گریت دیکتاتور اولین فیلم کاملا ناطق چاپلینه.


اول که فیلم داشت ساخته میشد، همه به چاپلین میگفتن بهتره این کارو نکنه، یا کارش سانسور میشه و بهتره بعضی صحنه ها رو حذف کنه، اما چارلی گوشش به این حرفها بدهکار نبود و فیلمش رو همون طور که دلش میخواست ساخت، تا این که اصلا شرایط جنگ تغییر کرد و راه برای چاپلین بازتر شد.
سخنرانی معروف چاپلین در آخر فیلم که در واقع پیامش به تمام انسان هاست رو اینجا میتونید گوش کنید.

بعد از ساختن دیکتاتور بزرگ، یه روز اورسن ولز (کارگردان فیلم خیلی معروف همشهری کین) پیش چارلی اومد و گفت میخواد یه فیلم بر اساس افسانه «لاندرو ریش آبی» بسازه و به نظرش چارلی برای نقش مناسبه. چارلی هم استقبال کرد چون از نوشتن و کارگردانی خسته شده بود، اما وقتی دید ولز میخواد خود چارلی فیلمنامه رو بنویسه منصرف شد و همکاریشون شکل نگرفت، اما ایده این داستان از سر چارلی بیرون نرفت و بالاخره تصمیم گرفت این رو بنویسه و بسازه. ایده ش رو با اورسن ولز درمیون گذاشت و ازش خواست در قبال ۵۰۰۰ دلار حاضر بشه اجازه ساخت این اثر رو به چارلی بده. اورسن ولز هم قبول کرد، اما گفت که باید اسمش به عنوان صاحب ایده اول فیلم بیاد، که خب میبینید که اومد. این طوری شد که فیلم «موسیو وردو» ساخته شد.

داستان موسیو وردو هم به این شکله که یه مردی هی با زنهای مختلف ازدواج میکنه و اونا رو سر به نیست میکنه. از موسیو وردو به عنوان اولین کمدی سیاه تاریخ نام میبرن.

در حین کار کردن رو فیلمنامه موسیو وردو، چارلی با خانم «اونا اونیل» دختر یوجین اونیل، نویسنده معروف آمریکایی آشنا شد و خیلی زود عاشقش شد. این دو تا در سال ۱۹۴۳ وقتی اونا ۱۸ ساله و چاپلین ۵۴ ساله بود با هم ازدواج کردن و تا آخر عمر چاپلین با هم موندن.

این دو تا با هم صاحب هشت تا بچه شدن : جرالدین (توی عکس پایین اولین نفر ازچپ)، مایکل (اولین نفر از راست)، ژوزفین (بین چارلی و اونا)، ویکتوریا (توی بغل اونا)، یوجین (تو عکس بالا سمت راست عکس کنار اوناست)، جین (تو عکس بالا بغل اوناست) و آرنت و کریستوفر (که تو این عکسها نیستن). جالبه بدونید بازیگری که نقش کاراکتر تالیسا استارک، همسر راب استارک رو توی سریال game of thrones بازی کرده، اونا چاپلین، دختر جرالدین و نوه چارلی چاپلین بوده.

چارلی در سال ۱۹۵۲ فیلم «روشنایی های صحنه» یا لایم لایت رو ساخت که خیلی شبیه زندگی خودشه و خیلی ها اونو بیوگرافی چارلی میدونن. خیلی از اعضای خانواده ش هم توی فیلم بازی کردن.






لایم لایت تنها همکاری چارلی چاپلین و باستر کیتون، دو نابغه بزرگ کمدی تاریخه.

این عکس در ۱۳ سپتامبر ۱۹۵۲ ثبت شده. چهار روز بعد، خانواده چاپلین آمریکا رو به مقصد لندن برای افتتاحیه فیلم لایم لایت در لندن ترک کردن. سفری که قرار بود ده روزه باشه، اما همون موقع به خاطر اختلافات سیاسی از آمریکا اخراج شدن، و تا سال ۱۹۷۲ دیگه به آمریکا برنگشتن.

در سال ۱۹۷۲ لایم لایت دوباره در آمریکا اکران شد و به همین بهانه از چاپلین دعوت شد که به آمریکا بره. وقتی برگشت مردم آمریکا ازش استقبال بی نظیری کردن و به پاس یک عمر فعالیتش، اسکار افتخاری رو هم برد
حضار در اون مراسم اسکار ۱۲ دقیقه تشویقش کردن، که هنوز هم این رکورد شکسته نشده.
چارلی چاپلین بعد از لایم لایت خارج از آمریکا دو فیلم دیگه هم ساخت (پادشاهی در نیویورک و کنتس در هنگ کنگ) که فیلم های چندان موفقی نبودن.

چارلی چاپلین بزرگ، در ۲۷ دسامبر سال ۱۹۷۷، در سن ۸۸ سالگی در سوییس درگذشت.