بیشتر از ۱۰۰۰ روز از پخش اولین اپیزود میدنایتکست میگذرد. وقتی تولید این پادکست شروع شد رسیدن به این دوام سه ساله از خوشبین ترین قسمت ذهنم نمیگذشت. بیشتر تجربه ای گذرا بود تا چیزهایی که یاد میگیرم را در جایی ثبت و ضبط کنم، اما هر چه گذشت راه برای ماندگار شدن و ادامه دادن هموارتر میشد، اینکه میگویم هموار اصلا مترادف با سادهتر شدن یا ساده شدن نیست، من مجبور بودم کار کنم، مجبور بودم به درس و دانشگاهم برسم و هنوز هم هستم؛ حالا شرایط زمانی پیچیدهتر میشود که اینها هیچ ربطی به هم و به پادکستی که تولید میکردم نداشتند.
اما چطور میشود این مسیر را تاب آورد؟ مخاطبان ارزشمندترین سرمایه هر رسانه ای هستند، هر نظر و حمایتی از سمت آنها انرژی بقا را در من دو چندان میکند، شاید غلو به نظر بیاید اما لذت عظیم رضایت آدمها، محکمترین تکیهگاه ممکن برای من بود. مگر میشود ۴۰۰ هزار بار توی گوش آدمها حرف بزنی، ۴۰۰ هزار بار و بیشتر از ۱۰۰۰ روز به تو گوش کنند و بیتفاوت باشی؟
یکی دیگر از محرکهای خوب من و تمام کسان دیگری که به زبان فارسی پادکست تولید میکنند تولیدات سایرین است، من اولین روزی که پادکست را شروع میکردم شاید تعداد پادکستهای فارسی ای که میشنیدم به اندازه انگشتان یک دست میشد اما امروز برای اولویت بندی گوش دادن به آنها با خودم در جدال ام. حس خوشایند همدلی و تنها نبودن به تمام ما برای بقا کمک کرد.
پادکست، خود همین مدیوم کوچک ولی دوست داشتنی به من و هم صنفهای من کمک کرد دوام بیاورند، در زمانه ای که صدایی شنیده نمیشود و در زمانه ای که گوشها کر میشوند تا نشنوند این پادکست است که روزنه ای برای گذر و گذار شده.
در آخر،
موثر باشید، آگاه بشوید و آگاه کنید، مثل یک رود در جریان باشید و نگذارید پوچی زندگی به شما مستولی شود، از این پوچی لذت ببرید، فقط چند دهه زندگی میکنیم و اگر قرار باشد در این سالها فقط فیلم ببینم من برای اکسیر جاودانگی جان میدهم.
میدنایتکست
۲۵ آذر ۱۳۹۹
.